سنگ صبور
نمی دونم چرا هر وقت قصد نوشتن می کنم هی فقط آه و ناله نوشتنم می یاد. فقط اینجا نیست . تازگی یا دامنش وسیع تر شده. مامان می گه درد بی دردی به جونت افتاده. راست می گه. می دونم یه روزی می رسه که حسرت این روزامو می خورم. کلا آدمیزاد همین طوره. قدر ناشناسی تو خونشه. من یکی که یاد نگرفتم از اکنونم لذت ببرم. معمولا وقت هایی که آدم سرخوشه با سرعت هر چه تمام تر و در غفلت می گذره. باید حتما تبدیل بشن به یه خاطره، یه اتفاقی که در گذشته افتاده و تموم شده، تا بشه نشخوارش کرد و طعم لذتشو هی مزمزه کرد. گذشته گرایی یا گذشته پرستی که در نوع خفیف خودش تو وجود همه مون هست و معمولا به دنبال اتفاقات قشنگ در گذشته مان هستیم. بیخود نیست که می گویند دوران طلایی هر کسی یا هر عصری در دوران گذشته شه.
شاید حدود پنج شش سال پیش بود که در قوطی ضرغامی( البته اونروز مال لاریجانی بود) تو یه تبلیغ در مورد هندی کم یه جمله قشنگ می گفت که خیلی به دلم نشست و اتفاقا باعث شد که یه دوربین بخرم: زندگی دکمه بازگشت ندارد. از اون به بعد دیگه کم شده که اتفاقات قشنگ زندگیم بدون این که ثبت بشه از دست بره مگر اون لحضات واقعا ناب وتا حدودی خصوصی(J )که باید فقط تو قلبم نگه شون دارم. عادت دارم بلافاصله و در اولین فرصت بعد از ثبت شاهکارام ، برگردونم و دوباره از نو ببینمشون. فقط یک دقیقه کافیه یاحتی چند ثانیه، تا اتفاقات مشمول گذشت زمان بشن و اونوقت اسمشون بشه خاطره.
Design By : Night Melody |